حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
شاید در هیچ برهه ای از تاریخ کنونی کشور این مقدار ناهمگونی و تناقض میان حرفه ها و اهداف تعریف شده برای آن وجود نداشته باشد به طوری که به جرات میتوان گفت ۹۰ درصد حرفه ها و مسئولیت های مشخص شده از مسیر اصلی خارج و سر به ناکجا آباد گذاشته اند.
گوشمان پر شده از اخباری که روایت هایی از ورود نظامیان به سیاست و یا آسیب هایی که ورود سیاسیون به ورزش به جا گذاشته اند و یا حضور یک باره سرمایه های شبهه انگیز در امور فرهنگی و ورزشی و البته فرجام تلخ و غیر قابل جبران، و یا عده ای قلیل از اطبایی که حرفه مقدس طبابت را با تجارت اشتباه گرفته اند، و برای مشتی تومان! بیشتر سرکار از کار دلالی و بساز بفروشی درآوردند و حرفه و رسالت اصلی خود را فراموش می کنند.
شاید بی راه نباشد که سرمنشاء بیشتر مشکلات کنونی کشور را در سوء مدیریت و عدم سپردن زمام امور به دست افراد شایسته و کاردان دانست.
اما مسئله ای که حقیر را به تقریر این نوشته واداشت مشاهده بدعت عجیب تلفیق حرفه روابط عمومی و امر مقدس خبرنگاری است که درک آن برای بنده بسیار غیر باور است هر روز بیش از پیش شاهد ورود فعالان حوزه رسانه به بخش روابط عمومی هستیم و عجیب تر آنکه مدیر و مسئول مربوطه آن سازمان، این مسئله به عنوان یک فاکتور مثبت و رو به رشد در سازمان خود قلمداد می کند!
خبرنگارانی که رسالت شریف آگاهی بخشی و بیان واقعیات های جامعه خود و به نوعی صدا مردمی بودن را به هیچ می پندارند و راهی نزدیکترین اتاق به رئیس و مدیر عامل ادارات و ارگان ها میشوند و راه عاقبت به خیری را ضمیمه باقی عمر و زندگی خود می کنند!
و البته مدیر عاملی یا رئیسی که با این اقدام صدای بیداری را خاموش و یا انعکاس آن را به جهت اهداف و امیال خود تغییر میدهد.
این در شرایطی است که در حال حاضر به مدد و مجاهدت های اساتید به نامی همچون استاد علی اکبر فرهنگی و به عنوان پدر علم ارتباطات ایران کشور از لحاظ نیروی بالقوه امور ارتباطات و روابط عمومی جز غنی ترین کشورهای حال حاضر می باشد و فارغ التحصیلان دانشگاهی این رشته هم روز به روز به جمع متخصیصن این رشته افزوده میشوند و باید گفت هیچگونه کمبودی از این حیث متوجه سازمان و نهادهای مسئولیت محور مشاهده نمیشود.
در ابتدای بحث باید بررسی شود تشابهات و تناقضات حرفه روابط عمومی و خبرنگاری که به نظر بسیاری از کارشناسان روابط عمومی شاغل حال حاضر هیچگونه سنخیتی در این دو حرفه وجود ندارد و در بیشتر موارد غالب شدن حاشیه بر متن در موضوع صدق می کند.
ابتدا در باب اهمیت توجه به دانش روابط عمومی درنزد مسئولان ومدیران باید گفت: به سختی می توان از سازمانی موفق نام برد بدون آنکه دارای اهداف، ارزش ها و آرمان هایی باشند که به طور عمیق در سطح آن مجموعه پذیرفته شده باشند
در تعاریف اولیه روابط عمومی اینگونه بیان شده که روابط عمومی یعنی ارتباط با تمامی ارباب رجوع های آن مجموعه و یا سازمان چه از طیف مخالف و چه موافق و یا متقاعد کردن مخاطب و یا قابل قبول جلوه دادن ایده های تئوری از تمامی کانالی ارتباطی به مخاطب.
جامعه روابط عمومی آمریکا به عنوان خاستگاه اولیه این دانش، روابط عمومی را این گونه تعریف می کند: روابط عمومی فرایند ارتباطات راهبردی است که میان جامعه و سازمان ها روابط سودمند دوسویه ایجاد می کند. در مفهوم ساده تر باید گفت: مهم ترین وظیفه روابط عمومی اعتماد سازی است. و توجه به فاکتور اعتماد سازی است که در ایجاد انسجام میان انسان ها و سازمان ها سلامت فردی و جامعه را تضمین می کند.
تحقق اهداف و چشم انداز هیچ سازمانی محقق نمیشود مگر با شناخت و درک متقابل میان مسئولان و مخاطبان و ذینفعان کلیدی آن سازمان و البته اقناع افکار عمومی، که از آن به عنوان روابط عمومی یاد میشود. و به عنوان یک اصل اساسی در مدیریت پذیرفته شده است.
نقل قولی است که می گوید: روابط عمومی همان چیزی است که اگر درست شناخته شود و به طور اصولی به آن پرداخته شود عنصری برای به تحقق پیوستن ارزشها، ایجاد تفاهم متقابل، درک درست واقعیت، موقعیت های شغلی و اجتماعی و صدها هدف دیگر است.
و اما سخن در باب حرفه مقدس خبرنگاری که زبان و بیان حقیر قاصر به توصیف آن نیست اما با مروری بر بیان بزرگان و صاحب نظران می توان چنین نقل قول کرد: لازمه امر خبرنگاری، خلاق بودن، داشتن علم و دانش، تجربه و جسارت است تا در کنار آن با سرعت، دقت و صحت به عنوان سه اصل مهم کار خبری بتواند موفق عمل کند. همانطور که پیامبران ما از طریق وحی توانستند جامعه را از جریان تاریکی و گمراهی مطلع سازند، خبرنگاران متعهد نیز با صدا و تصویر خبری و قلم و کاغذشان مردم جامعه را از پیرامونشان آگاه می کنند.
نمیدانم سخن معقولی هست که بگوییم شهید دکتر علی شریعتی اولین خبرنگاری بود که هیچ سدی نتوانست مانعی برای ایفای مسئولیت خطیر خود که همانا افشای حقایق و بیداری بخشی برای انسانهای مدعی! اما ناآگاه باشد تا جایی که جان خود را بابت این اعتقاد مقدس ارزانی هدف والای خود کرد و اینچنین فرمود: فلسفه من فدا کردن آسایش زندگی خویش برای ساختن آسایش دیگران است. و عجیب تر آنکه برای خاک جسم بی جان خود بعد از مرگ هم آرزویی کرد: نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد…………………
اگر بخواهیم به همین کم بسنده کنیم آیا یک خبرنگار می تواند در جایگاه روابط عمومی، در برابر سخنی ناثواب و یا رویه ای غلط، کرنش نشان دهد و در مقام اقتاع و توجیه آن مسئله برآید و یا باید همسو با رسالت خطیر خبری خود، روشنگری و آگاهی بخشی نسبت به آن موضوع را پیگیری کند.
اما با تمام این تفاسیر شاهد نوعی بدسیلیقگی و ناشی گیری از سوی برخی از مسئولین و مدیران سطح اول در چینش و گزینش کادر روابط عمومی می باشیم که میتوان گفت مهم ترین پیامدهای آن عدم درک متقابل مابین دغدغه های مخاطب و مسئولان آن سازمان و در نتیجه تاثیر مخرب روابط عمومی ناکاربلد بر بدنه و سیستم ارتباطی آن مجموعه با مخاطبان می باشد.
البته کم نیستند خبرنگاران و اساتید روابط عمومی که بحق چه در هر دو حرفه خوش درخشیدند و کارنامه پربار آنان گواه این سخن می باشد حقیر می باشد و تقریر اینجانب ناسپاسی و نمک نشناسی در حق این بزرگواران محسوب نمیشود و بقول شاعر:
ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب گردن به تماشای تو از صبح کشیده ست
سعید معادی از کارشناسان خبره امر ارتباطات در این زمینه اعتقاد دارد در هیچ برهی سابقه نداشته جایگاه روابط عمومی بدین گونه تضعیف شده و از مسیر اصلی خود منحرف شده باشد به طوری که به جای اینکه زمام امور روابط عمومی ها در دست کارآموزان و فارغ التحصیلان این رشته حساس باشد در دست عده ای از گزارشگران صدا و سیما و یا خبرنگارانی که نه تنها شناختی از این حرفه ندارند بلکه در امر خبرنگاری هم حرفی برای گفتن نداشتند.
حالا که سخن بدین جا رسید می خواهیم گریزی به علل و ریشه های این بدعت ناثواب بزنیم، متاسفانه برخی از مدیران به زعم اینکه با گماردن مجریان سازمان صدا و سیما به عنوان پرمخاطب ترین و پربینده ترین رسانه کشو، سهم بیشتری برای معرفی خود و برنامه ها سازمان متبوعشان بهره مند می شوند، در اقدامی ناشیانه کمیت را فدای کیفیت می کنند و به قولی دیده شدن خود را فدای اهداف بلند این حرفه خطیر می کنند به طوری که در حال حاضر سکان هدایت روابط عمومی چند نهاد مهم دولتی در دست مجریان صدا و سیما می باشد که متاسفانه برخی از آنان با سابقه اجرای برنامه آشپزی به این سمت مهم و حساس برگزیده شده اند!؟
در اینجا در جهت تنویر افکار عمومی می خواهم اشاره داشته باشیم به عملکرد خبرگزاری رسمی دولتی ایران، که سهم قابل توجهی در گماردن خبرنگاران به امر روابط عمومی سازمان ها و نهاد های دولتی دارد. علت آن هم حمایت کردن بی چون و چرای این خبرگزاری از سیاست ها و برنامه های دولت های مستقر می باشد. و مدیران دولتی با توجه به این امر سعی می کنند از این خبرنگاران که قلمشان همیشه به سمت موافق حرکت می کند در امر روابط عمومی سود ببرند. و علاوه بر سرپوش گذاشتن بر ضعف های احتمالی خود و مجموعه متبوعشان ازموقعیت تبلغاتی موثر هم برخوردار شوند. و مسلما” تمایل مدیران و مسئولان بیشتر به سمت خبرنگارانی است که قلم موافق دارند و به نوعی مته به خشخاش سخن های ایراد شده از سوی وی نمیگذارند و اینگونه خبرنگاران معمولا مورد عنایت بیشتر مسئولان قرار می گیرند.
و سرانجام کار اینکه، پس از هشت سال حمایت بی چون و چرای و یک طرفه به قاضی رفتن، به یکباره با تغییر دولتمردان جدید و بالطبع تغییر سیاست های جدید پاستور نشینان، همین بزرگواران این بار برای نشان دادن ارادت و وفاداری به دولتمردان جدید دستاوردهای دولت قبلی را انکار و یا کم اثر جلوه می دهند و در باب اهداف و چین و چنان دولت جدید به مدح و غزل سرایی مشغول میشوند! بی هیچ دغدغه و عذاب وجدانی که بابت زیر پا گذاشتن رسالت خطیر و مسئولیت سنگین خود داشته باشند.
و این در حالیست که مدیران مربوطه به خلاء ای که بواسطه عدم یک عنصر قوی و متبحر علوم ارتباطت در راس نظام مدیریتی مجموعه اشان ایجاد شده است توجه نمیکنند و به نوعی مصلحت را فدای واقعیت میکنند.
اما از آنجا که هر نقدی بدون ارائه راهکار ابتر و ناقص است می طلبد دست اندرکاران روابط عمومی و انجمن های فعال این تشکل به عنوان صاحب امر آستین همت بالا زده و در برابر اینگونه انتصابات واکنش مطلوب و عکس العمل مناسب داشته باشند. متاسفانه قابل فهم نیست چرا برخی از مدافعان شعاری انجمن های روابط عمومی وقتی انتصابی از این قسم مشاهده میکنند بجای اعتراض وانتقاد به آن خبرنگار تبریک هم می گونید!؟ اینان یا روابط عمومی نیستند و یا در حرفه ادعایی خود هیچ تبحر و دانشی ندارند.
مسلما اگر دلسوزان این امر در عمل، از جایگاه رفیع حرفه خود دفاع کنند و ابعاد این بدعت ناثواب را کتبا” و شفاها” به مدیران و مسئولان گوشزد کنند مسلما تبعات و اثرات سوء این اقدام کنترل و بر عرصه فعالیت دانش آموخته گان این رشته حساس و تاثیر گذارو البته ناشناخته می افزاید و برکات آن نه تنها شامل آن مجموعه و نهاد، بلکه به تمام جامعه و افراد آن تسری می یابد.
و سخن آخر کلامی از حضرت مولانا
هر کسی گَر عَیْبِ خود دیدی زِ پیش
کِی بُدی فارغ وِیْ از اِصْلاحِ خویش؟
والسلام